یه روز مسافرتی بود که همراه پدرم از شمال کشور به سمت تهران داشتیم میرفتیم، تقریبا به قزوین رسیده بودیم و منم مشغول کار کردن با دوربینم بودم و دنبال یه سوژه ی خوب برای عکاسی، اون زمان شوق عکاسی توی وجودم خیلی بیشتر از زمان حال بود، برگشتم و از شیشه ی عقب ماشین به منظره ی پشت نگاه کردم و یه غروب بی نظیر دیدم، در کنار این غروب زیبا طبیعت زیبایی هم وجود داشت که باهم ترکیب خوبی به وجود آورده بود. خلاصه از پدرم خواستم که ماشینو متوقف کنه، روی یک تپه دراز کشیدم و به کمک سنگ و زمین دوربینو ثابت کردم و یک عکس HDR از این صحنه گرفتم. یکی از کارهای خوبم از نظر خودم این کارم در اومده. تاریخ : پاییز 1393